Tuesday, November 25, 2008

ادامه رباعیات از سروده های تازه استاد محمد قهرمان

شد مدتی که ...!! ه
با عذر خواهی برای تآخیر در تقدیم این پست همانطور که درنوشته قبلی با عنوان "خوش خبری" دریافت اشعاری از خراسان/ ایران شامل غزل و رباعیات از سروده های تازه استاد محمد قهرمان را با وارد کردن قسمتی از آن ها خبر دادیم ، خوشحالیم که مانده این رباعیات دلنشین به شرح زیر زینت بخش این پست شدند! بخوانیم و لذت ببریم ! ه



ادامه دارد.....ه

Monday, July 07, 2008

رباعیات از سروده های استاد محمد قهرمان

خوش خبری ! ه .


خوشحالیم که بعد از چندی به لطف ارجمندی شعر و ادب دوست از خراسان چند صفحه شعر شامل رباعی و غزل از سروده های تازه استاد قهرمان همراه با شرح حال فصیحی هروی وگزیده ای از اشعار وی نوشته استاد برای گلخانه پیام آشنا رسیده که تمامآ با شروع به وارد شدن در این پست و پست های بعدی به این گلخانه صفای تازه ای خواهند بخشید... قسمتی از این رباعیات به راستی دلپذ یر را در زیر می بینیم.
*

Thursday, May 29, 2008

زبان بر خاک می مالند از لب تشنگی جو ها .....ه


بعد از درست یکسال غزل زیبای زیر سروده استاد قهرمان را مجددآ از آرشیو برای این پست انتخاب کردیم، بخوانیم و لذت ببریم

ه
محمد قهرمان در توضیح کوتاهی بر این غزل، نوشته است: ه
*
با "با الهام از غزل دوست مهربان امید، به این گمان که
استقبالی خواهد بود از آن" ه
* ه
زبان بر خاک می مالند از لب تشنگی جو ها
هه چه می پرسی زحال و روز سوسن ها و شب بوها------د
چمن در انتظار آب، آتش زیر پا دارد

-به جای سبزه بر خیزد کنون دود از لب جو ها
بهار آمد ولی آگه نمی گشتم ز دلتنگی
نمی آشفت اگر خواب مرا شور پرستو ها
به رنگ زرد می سازند با رخسار گرد آلود
--به سر سبزی سمر بودند اگر در باغ ناژو ها
گشوده چتر خود را نارون با صد امید اما
هنمی افتد گذار ابر بارانی به این سو ها
به رنگ آمیزی گل ها چرا باید نهادن دل
-در آن گلشن که وقت رنگ ها تنگ است چون بوها
ز پر واز پرستو ها کسی را دل نمی جنبد
که داده این چنین پیوند سر ها را به زانو ها؟
رجوع غم به دل های عزیزان است در عالم
چو زنبوران که بر گردند از صحرا به کندوها
زگوهر های غلتان، خویشتن داری چه می جویی
-که آخر دانه های اشک می غلتند بر رو ها
**

Sunday, January 20, 2008

ترجمه شعری از شاندرو پتوفی


.
این پست را به ترجمه شعری از شاندور پتوفی شاعر بزرگ مجارستانی ، اثر استاد قهرمان که شعر را بامفهوم ساده و زیبای آن به دلپذیر ترین شکل باز گو کرده است اختصاص دادیم. ه
.
تو بهار را دوست می داری

ه................................................ازشاندور پتوفی ، شاعر مجار
تو مشتاق بهارانی و من مفتون پائیزم

سراسر عمر تو باشد بهار و عمر من پائیز

گل سرخ بهاران است جانا ! گونه های تو

دو چشم خسته من ، آفتاب زرد پائیزی

از این جا چون به راه افتم ، اگر گامی گذارم پیش

زمستان را رسم بر آستان سرد و برف آلود

عزیزم ! گر تو گامی می نهادی پیش و من واپس

به تابستان گرمی بخش ، در آغوش هم بودیم .....ه
.
*****

Friday, January 04, 2008

ره آورد سفر




قبلآ اشاره ای داشتیم به سفر چند روزه اخیر استاد قهرمان به تهران ،یکی از دوستان ادیب " پیام آشنا " ازمشهد غزل زیبای زیرسروده ایشان را برای ما فرستاده اند که با هم می خوانیم





ره آورد سفر ! ه

ا ......................... پای تا سر نا امیدی از سفر برگشته ام
دست خالی چون دعای بی اثر بر گشته ام --------
شام تاریکم، چرا نوری به جان من نتافت؟
اه---------------تا بگویم کز ملاقات سحر برگشته ام
سنگ را بی همزبانی های من در گریه کرد
ن ----------ناله را مانم که از کوه وکمر بر گشته ام
قسمتم گرد سفر شد زین ره دور و دراز
ب---------بی ثمر گشتم مسافر، بی ثمر بر گشته ام
گفتم از دیدار او چشمی توانم آب داد
ن ----------نا امید از دیدنش با چشم تر بر گشته ام
هیچ تاثیری در آن سنگین دل ظالم نکرد
ب ------------با خبرگر آمدم، یا بی خبر بر گشته ام

شوقم از بی اعتنائی های او افسرده شد
ش -----شعله رفتم، نا توان تر از شرر بر گشته ام
از چنین سودای خوش ظاهر که پیش آمد مرا
س--سود من این شد که سر تا پا ضرر بر گشته ام
سعی بیجا کردم و چیزی نیاوردم به دست
ب ---بسکه بال و پر زدم ، بی بال و پر برگشته ام
تا نماند گوشه غم بیش از این خالی زمن
گ -----گر به پا رفتم ز شهر خود، به سر برگشته ام
86/10/9
**** ............... ......................................