Thursday, August 30, 2007

از یادم رفت.....



وقت آن است که غزل فوق العاده دلنشین زیر را که از سروده های تازه غزلسرای نامی استاد محمد میرزا قهرمان است ،بخوانیم و لذت ببریم . از لطف سروری که این غزل را همراه با چند رباعی تازه از خراسان برای ما فرستاده اند واقعآ سپاسگزاریم
-- رباعیات را هم یزودی در اینجا خواهیم دید!!ا --
*
--

از یادم رفت ه ...
---

بسکه در خانه نشستم، سفر از یادم رفت
نه سفر، بلکه ره بام و در از یادم رفت
--
شدم آزاد و ندارم سر بال افشانی
زانکه در کنج قفس بال و پر از یادم رفت
--
شب ظلمانی هجران تو در کلبه من
آنقدر ماند که رنگ سحر از یادم رفت
--
عرق آلوده گذشتی ز کنارم به شتاب
جان من تازه شد و چشم تر از یادم رفت
--
رفته بودم ز غم هجر کنم با خبرت
تا تو از راه رسیدی خبر از یادم رفت

--
گله کردم ز دل سنگ تو دیشب به دعا
گفت معذور که آنجا اثر از یادم رفت
--
پدرم گفت که در معرکه عشق متاز
ای خوش آنروز که پند پدر از یادم رفت !ه

--
جگر سوخته لاله گذشت از نظرم
ساختم با غم و داغ جگر از یادم رفت
---
بید مجنون شده بودم ، ولی از ساده دلی
جلوه برگ چو دیدم ، ثمر از یادم رفت
---
سرد شد دست و دل از کار،ز بی همنفسی
لب فرو بستم و ذوق هنر از یادم رفت


****
1386/5/27تاریخ سروده شدن غزل:ه
18th Aug 2007