Monday, December 21, 2009

سروده استاد محمد قهرمان برای دکتر شفیعی کدکنی

این پست به شعر بسیار زیبا، پر معنی و وصف الحال استاد محمد قهرمان اختصاص یافت که آنرا برای دوست صمیمی خود دکتر شفیعی کدکنی و در پاسخی به شعر زیبای ایشان برای خود (پست قبلی) که از آمریکا رسیده سروده اند
*

*

شعری زیبا از آمریکا سروده دکتر شفیعی کدکنی برای استاد قهرمان

همانطور که در پایان پست قبلی وعده داده شد ، دراین پست شعری زیبا از دکتر شفیعی کدکنی را می بینید که آنرا در آمریکا برای دوست صمیمی خود استاد محمد قهرمان
سروده و از آنجا آنرا تلفنی برای انجمن ادبی سه شنبه ها خوانده اند
**

Friday, December 11, 2009

دکتر شفیعی کدکنی در آمریکا

در زیرعکسی از یکی از جلسات هفتگی انجمن ادبی بعد از ظهر های سه شنبه منزل استاد قهرمان را می بینیم . شایان یاد آوری است که برگزاری جلسات این انجمن همانطور که قبلآ توضیح داده شده در بیش از چهل سال! گذشته تا به امروز در غیر از موارد بسیار معدود همیشه و هر هفته با شرکت علاقمندانی که چه به صورت ثابت ومحلی و چه از نقاط دیگر فرصت شرکت در این جلسات و دیدار استاد قهرمان را داشته اند همواره ادامه داشته است - عکس و توضیحات مربوط به آن و شرح ونوشته زیر همگی عینآ از وبلاگ آقای دکتر رضا افضلی کپی شده است

****






شرکت کنندگان در یکی از جلسات هفتگی انجمن ادبی استاد قهرمان: ازراست به چپ
حسین جبروتی/هاشم ناصری/ کریم

سینی چی/ دکتر شفیعی کدکنی/ محمد شفیعی/استاد محمد قهرمان/دکتر فتوحی/

دکتر اخوان کاخی/ رضا افضلی/ رضا دبیری جوان/ محمد باقر کلاهی

اهری/ محمود یاوری/ حامد علیزاده / محمد مهدی حسنی.

نشسته:مهدی کهیازی/ محمد گرامی/ هاشم جواد زاده.

عکس از:هاشم جواد زاده

================
سفرظاهرا دوساله ولی طولانی استاد دکترشفیعی کدکنی به آمریکا

ساعت 4و50 دقیفه بعد از ظهرروز۵شنبه5/6/88 همراه خانواده ام با قطار

عازم تهران شدم وخیلی خوشحال که به دیدن دوستان ساکن تهران خواهم

رفت و حتما بار دیگربه مجالست استاد شفیعی کدکنی مفتخر خواهم شد

و با ایشان دیداری تازه خواهم کرد. بعداز ظهرروز جمعه در تهران

به منزل دوست شاعرو قاضی خود سیاوش پرواز رفتم و در آپارتمان

اودر میان انبوه حیرت آورکتاب ها مهمان آن دانشور کتابخوان شدم.

ذکر خیردوستان مشترکمان شد که به همین مناسبت سیاوش پرواز

به دوست پژوهشگر و شاعر و قاضی خراسانی محمد رضا خسروی

تلفن زد وبه او گفت که این بنده میهمان وی هستم.گوشی تلفن را که

به من سپرد بعد از احوال پرسی با محمد رضا خسروی از شنیدن

خبر سفر ظاهرا دوساله ولی طولانی استاد دکتر شفیعی کدکنی به آمریکا

دلگیرشدم. زیرا همان زمانی که من در قطارمشهد- تهران بودم استاد

شفیعی کدکنی به غرب پرواز کرده بود.

چند سال پیش از دریافت گرین کارت دکتر شفیعی کدکنی اطلاع یافته

و پنداشته بودم این سفر استاد از نوع همان فرصت های مطالعاتی است.

ولی گویا این سفر نامحدود است. خبر خروج بی سر و صدای نادره دوران

دکترشفیعی کدکنی از ایران را خیلی جا ها نوشته اند که روایت روزنامه

دنیای اقتصاد را باهم می خوانیم.

برای استاد شفیعی کدکنی آرزوی سلامتی دارم و سخن حافظ را

مکرر می کنم : آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

/هر کجا هست خدایا به سلامت دارش. رضا افضلی

«شفیعی کدکنی از ایران رفت
سفرت بخير، اما .....ه

یاسین نمکچیان
شاید مسافران فرودگاه بین‌المللی امام خمینی (ره) هم نمي‌دانستند

پیرمردی که چمدان به دست کنارشان ایستاده تا پله‌هاي هواپیما

را بالا برود و برای همیشه با دلبستگی‌هاي سرزمین مادری‌اش

خداحافظی کند، کسی است که فرهنگ این سرزمین مدیون سال‌ها

از خود گذشتگی اوست و آنگاه ما این گونه بی‌سروصدا از دستش داده‌ایم.

شاید مسافران پنج‌شنبه شب فرودگاه بین‌المللی امام نمي‌دانستند

آوازخوان «کوچه باغ‌های نیشابور» برای اینکه دیگر طاقت خیلی

چیزها را نداشت مجبور شد اسباب اثاثیه‌اش را جمع کند و به رفتنی

تن بدهد که یک عمر از آن گریزان بود.


پنج شنبه شب گذشته دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر و پژوهشگر

برجسته، تهران را به مقصد آمریکا ترک کرد تا فصل تازه‌ای را در آغاز

دهه هفتم زندگی‌اش پیش بگیرد، اما تردیدی وجود ندارد که صندلی خالی آقای دکتر،

سال‌ها در دانشگاه تهران خالی خواهد بود و دانشجویان حسرت روزهایی را

خواهند خورد که مثل برق از کنارشان گذشته است. کسی شک ندارد که

شفیعی کدکنی برای جامعه فرهنگی ایران ارزشمندتر از تصور خیلی‌ها بود؛

هرچند هیچ عکاس و خبرنگاری در فرودگاه حاضر نبود تا رفتن همیشگی او را

به تصویر بکشد و کسی غیر از خانواده‌اش برای بدرقه او نرفته بود. خبر

رفتن شفیعی کدکنی به آن سوی آب‌ها زمستان گذشته دهان به دهان چرخید، اما

کسی آن را جدی نگرفت. ماجرا از این قرار بود که استاد در یکی از کلاس‌هاي

درسش قصد خود برای عزیمت به خارج از کشور را مطرح می‌کند و از

دانشجویان مي‌خواهد تا کارهای نیمه تمامی را که به او مربوط مي‌شود، انجام دهند.

آن روزها یکی از دانشجویان حاضر در آن کلاس خبر را با خبرنگار یکی از

روزنامه‌ها مطرح مي‌کند و نگران اتفاقی است که قرار است شکل بگیرد.

رفتن شفیعی کدکنی آن روزها برای اولین بار در یکی از وبلاگ‌ها منتشر

شد، ولی کسی جدی‌اش نگرفت. رسانه‌ها از یک طرف اصل خبر را شایعه

نویسنده وبلاگ مي‌دانستند از طرفی دیگر نمي‌توانستند به راحتی از کنارش

بگذرند. حتی همین اواخر یکی از نشریات تقریبا زرد یک بار دیگر به قول

خودش به آن شایعه دامن زد و یادآور شد که خوشبختانه خبر تنها در حد شایعه

باقی مانده است. همه چیز همین‌گونه گذشت تا یکی از روزهای هفته گذشته

فیض شریفی شاعر و منتقد شیرازی و از دوستان چهره بلند آوازه ادبیات

ایران یک بار دیگر خبر رفتن شفیعی کدکنی را برای نویسنده همان

وبلاگ تشریح کرد. انگار شفیعی کدکنی با تلفن از دوستانش خداحافظي

مي‌کرد. به هرحال آنقدر دست روی دست گذاشتیم و منتظر ماندیم

تا بالاخره اتفاقی که نباید افتاد و شفیعی کدکنی به دعوت دانشگاه

پریستون ترجیح داد زندگی‌اش را در آمریکا ادامه بدهد و در همان

جا به تدریس بپردازد. او اولین استاد برجسته‌ای نیست که رفتن را

به ماندن ترجیح داد؛ اما تا این لحظه آخرین نفر از نسل طلایی اساتید

ایرانی است که بیشتر از این ماندن را تاب نیاورد. شاید هم از مهم‌ترین

استاد دانشگاه‌هاي ایران به شمار بیاید که تاکنون ترک وطن کرده است.

پنج‌شنبه گذشته شفیعی کدکنی آخرین لحظات تهران را با دوستان

قدیمی‌اش مرتضی کاخی و محمد رضا حکیمی و خانواده‌اش گذراند.

انگار دعوت دانشگاه پریستون یکساله است، ولی چون شفیعی

گرین کارت دارد قصد کرده سال‌هاي بیشتری را در آمریکا بگذراند.

جامعه دانشگاهی ایران یکی از علمی‌ترین چهره‌هایش را از دست داد.

برای آنهایی که مثل مرتضی کاخی یک عمر را با شفیعی گذراندند

این روزها، به تلخی زیتون‌هاي رودبار مي‌گذرد. حتما تا چند وقت

دیگر که دانشگاه‌ها پس از تعطیلات تابستانی کار خود را شروع کنند

روزهای تلخ دانشجویان دانشگاه تهران هم آغاز می‌شود که ناگهان با

صندلی خالی استادی روبه ‌رو خواهند شد که یکسال و اندی پیش

بارها روی آن نشسته بود و خداحافظی قیصر را اشک ریخته بود.

مهرماه که بیاید تازه روزهای تلخ آغاز می‌شود و خیلی‌ها تنها مي‌ایستند

و زمزمه مي‌کنند:
«به کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد، به جز این سرا، سرایم
«سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را
چو از این کوير وحشت به سلامتی گذشتی،
به شکوفه‌ها، به باران، / برسان سلام ما را»

به نقل ازروزنامه دنیای اقتصاد

شماره روزنامه: 1884
دوشنبه 9 شهريور 1388
10 رمضان 1430

31 august 2009

در پایان بعد از مطالب این پست ، در پست بعدی شعری زیبا از دکتر شفیعی کدکنی را خواهیم دید که در آمریکا برای دوست خود استاد محمد قهرمان سروده وگویا در سه شنبه گذشته آنرا تلفنی برای انجمن ادبی خوانده اند .

Sunday, November 15, 2009

ه " راه رفته " سروده ای تازه از محمد قهرمان


در همین شروع ، و قبل از پرداختن به متن این پست که تازه رسیده هائی از سروده های روانبخش و تازه استاد قهرمان است، باز هم از همکار ادبی بسیار گرامی "مچموعه پیام آشنا" که با علاقه و ذوق مخصوص خود بمحض دسترسی به سروده های تازه استاد در ایران آنها را برایمان می فرستند، فراوان تشکر می کنیم . شعر بسیار زیبا و رباعیات دلنشین زیر را که فرستاده اند می خوانیم وبه شاعر ارجمند آفرین و دست مریزاد می گوئیم!ا


رباعیات ازسروده های تازه استاد محمد قهرمان

Friday, October 16, 2009

رباعی و غزل تازه

پس از چندی و همچنان به لطف همکار صاحبدل این مجموعه( پیام آشنا) در ایران چند رباعی وغزل از تازه ترین سروده های استاد قهرمان را از خراسان دریا فت کردیم که یک رباعی و غزل همراه آنرا سخن شناسان اهل حال جلوه گر این پست می بینند !- دلنشین و زیبا ! ه



***

Tuesday, October 06, 2009

حیات بخش چو خون....ه




این هم غزل نابی از سروده های استاد محمد قهرمان
*

سروده پر از احساسی که به راستی زیباست ! ه
*


یگانه......ه
*
حيات‌بخش چو خون در رگم روانه تويي
براي زيستنم بهترين بهانه تويي
زهمنشيني اهل زمان گريزانم
به آنكه مي‌كشدم دل درين زمانه، تويي
به هر كجا كه دهد دست، خلوتي با دل
نظر چو بازگشاييم، در ميانه تويي
چه جايِ شكوه ز دوري، چنين كه مي‌بينم
درون خانه تو و در برون خانه تويي
چنان كه صبح به ياد تو مي‌شوم بيدار
براي خواب شبم خوشترين فسانه تويي
چومن به زمزمة بيخودانه پردازم
كسي كه بر لب من مي‌نهد ترانه، تويي
اگر خموش نشينم، زبان من باشي
وگر چو شمع بسوزم، مرا زبانه تويي
به عاشقانه سرودن چه حاجت است مرا؟
چرا كه ناب‌ترين شعر عاشقانه تويي
اميد سبز شدن، در دلم نمي‌ميرد
كه نخل خشك وجود مرا جوانه تويي
عبادت سحرم غير ذكر خير تو نيست
يگانه‌اي كه بود بهتر از دوگانه تويي

***

Wednesday, February 04, 2009

ادامه رباعیات از سروده های تازه استاد محمد قهرمان



باز هم چندی گذشت !!؟ ه
و باز هم با عذر خواهی برای این تآخیر ! خوشحالیم که مانده رباعیات دلنشین از پست قبل ، از سروده های تازه استاد محمد قهرمان را زینت بخش این پست می بینیم! که بخوانیم و لذت ببریم ! ه